الینا عزیزمالینا عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
سینا عزیزمسینا عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

الـیـنـا مـلکه شـهرعـشق

عکسهای جامانده - هدیه ای شیرین از یک دوست خوب

سلام به دختر نازممم  و سلام به دوستانی همچون گــــــــــــل  دختر ناز و شیطونمون کنار لبش سمت راست وقتی چراغ و خاموش کردم گفتم بخوابیم شیطنطش گل کرد و تو تاریکی اینور اونور میدویید که خورد به تخت و کبود شد الهی بمیرم که میدونم خیلی دردت اومد ولی از اونجایی که عادت نداری زیاد گریه کنی و سریع تمومش میکنی احساس کردم محکم نخوردی ولی فرداش یه جای کبودی دیدم که خیلی دلم کباب شد مامانی رو ببخش عزیزم نباید زود چراغ رو خاموش میکردم نگاه  عاشقانه دختر عموها به هم  وقتی تایپ میکنم با دقت نگاه میکنی و دوست داری انجام بدی  اینم نمونه ای از تایپ الینایییییییییییی با ذوق و شوق دوبسته کارا...
28 بهمن 1392

سی ماهگیت مبارک عزیزم

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق ر...
23 بهمن 1392

این روزهای مــــا 3

سلام سلاممممم به همه دوستای گلم و سلام به دخمل شیرینم آخخخخخخخخخخ که چه روزهایی داشتیم گرم و سررررررددد پر مشغله گرم از اون جهت که واقعا دیکه داشتیم از همه چی ناامید میشدیم وسط زمستونی اینگار نه اینگارکه از برف و سردی خبری باشه به حدی که بین روز از شدت گرما بخاریهارو خاموش میکردم و دخملی همش میخواست لباساشو در یاره و بارکابی راه بره یه روز هم که واسه شادی دخملی رفتیم پارک و کلی خوشحال بودی و  سرسره بازی کردی هوا هم که  بهاری بود به قول مامان یکی از بچه های توی پارک موندیم خوشحال باشیم یا ناراحت از اینکه هوا خوبه و میتونیم بیایم بیرون و بچه ها یه دلی از عزا دریارن یام که ناراحت که مثلا وسط زمستونیم و خبری از سردی و...
17 بهمن 1392

این روزهای مــــا 2

سلاممممممممممممم به دوستای گلللل و سلام به دخمل ناززززززززززممم انشاا... که حال همه خوبه و روزهای خوبی رو پیش رو دارید ما هم خدارو شکرخوبیم و یه طورایی کم کم درگیر خونه تکونی  یه سری از دوستان تعجب کرده بودن که چقدر زود شروع کردم که یکیش اعظم جون بود  آخه گلم با وجود یه دخمل شیطون مثل الینا که مثل جوجه ها هر جا میرم میاد دنبالمو هر کار که میکنم سریع میخواد انجام بده و  گذشته از این بنده خیلی آرام و با خونسردی کامل کارام رو انجام میدم واین امر باعث میشه یه خورده وقت کم بیارم واسه همین باید کم کم از حالا شروع کرد سالای قبل از دو سه هفته مونده بود شروع میکردم تا لحظه سال تحویل اینور واونور میدوییدم آخرشم اونطور...
2 بهمن 1392
1